فصل سوم: ماجرای کوچۀ بنی هاشم

روایت کلینی و مفید و شیخ طوسی

… فَخَرَجَتْ وَ الْكِتَابُ مَعَهَا فَلَقِيَهَا عُمَرُ فَقَالَ‏ مَا هَذَا مَعَكِ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ قَالَتْ كِتَابٌ كَتَبَهُ لِيَ ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ. قَالَ: أَرِينِيهِ فَأَبَتْ فَانْتَزَعَهُ مِنْ يَدِهَا وَ نَظَرَ فِيهِ ثُمَّ تَفَلَ فِيهِ وَ مَحَاهُ وَ خَرَقَه‏…

ترجمه: (در کوچۀ بنی‌هاشم) … پس حضرت زهرا(علیها السلام) خارج شد در حالیکه نوشته با او بود، پس عمر در راه به حضرت رسید، پس گفت: ای دختر محمد، نوشته‌ای که با خود داری چیست؟ فاطمه(علیها السلام) فرمود: نوشته‌ای است که ابوبکر برایم نوشته است، عمر گفت آن را به من نشان بده. پس فاطمه(علیها السلام) ابا کرد. پس عمر آن را از او گرفت و در آن نگاه کرد، سپس در آن آب دهان انداخت و آن را پاره کرد …

منابع شیعه: اصول کافی، کلینی،(۳۲۹هـ ق) ج۱، ص۵۴۳؛ المقنعه، شیخ مفید،(۴۱۳هـ ق) ص۲۹۰؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی(۴۶۰هـ ق) ج۴، ص۱۴۹؛ غایة المرام، بحرانی، ج۳، ص۲۸۴؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۴۸، ص۱۵۷.

روایت مفید:

قَالَ الصَّادِقُ: فَخَرَجَتْ وَ الْكِتَابُ مَعَهَا فَلَقِيَهَا عُمَرُ فَقَالَ: يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا هَذَا الْكِتَابُ الَّذِي مَعَكِ؟ فَقَالَتْ:كِتَابٌ كَتَبَ لِي أَبُو بَكْرٍ بِرَدِّ فَدَكَ. فَقَالَ: هَلُمِّيهِ إِلَيَ‏ فَأَبَتْ‏ أَنْ‏ تَدْفَعَهُ‏ إِلَيْهِ … فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ … ثُمَّ لَطَمَهَا … ثُمَّ أَخَذَ الْكِتَابَ فَخَرَقَهُ…

ترجمه: [ابوبکر نوشته‌ای برای فاطمه(علیها السلام) در ردّ فدک نوشت] پس خارج شد فاطمه(علیها السلام) در حالیکه آن نوشته با او بود. عمر در راه به او رسید. پس گفت: ای دختر محمّد این نوشته‌ای که بـا خود داری چیست؟ فرمـود: نوشته‌ای است که ابوبکر در ردّ فدک نـوشته است. پس عمرگفت: آن را به من بده، حضرت زهرا(علیها السلام) از دادن آن امتناع کردند … سپس لگدی به حضرت زد … سپس لطمه‌ای به صورت حضرت زد، … سپس عمر نـوشته را گرفت و پـاره کرد …
منابع شیعه: اختصاص، شیخ مفید(۴۱۳هـ ق) ص۱۸۵؛ النقض، عبدالجلیل قزوینی،(۵۶۰هـ ق) ص۳۰۲؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۲۹، ص۱۹۲.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *